از اصول مهم و درخور توجهی که در آیات و روایات فراوانی به اهمیت و چگونگی انجام آن پرداخته شده، مسالهی تشویق و تنبیه است.
تشویق فرایند پاداشدهی است به رفتار فرد، یعنی برانگیختن شوق و علاقهی مجدد او به انجام همان رفتار.تنبیه، نیز عاملی است برای جلوگیری از کارهای ناپسند و زشت.
این پژوهش، با بررسی آیات و روایات، تحلیل فقهی و حقوقی، دیدگاه صاحب نظران تعلیم و تربیت و روان شناسان تربیتی تحلیل جامعی از کاربرد تشویق و تنبیه، شیوه های بکارگیری و سطح کاربرد هر کدام از آنها ارائه میدهد.
روش مورد استفاده در این پژوهش، استفاده از منابع مهم و مستند کتابخانهای به صورت مطالعه و استخراج فیش و بررسیهای استنباطی در قالب توصیفی است.
انسان برای رسیدن به قلههای رفیع جایگاه و منزلت انسانی خویش نیاز به تربیت و تعلیم دارد. از آنجاکه هر چه به پیش میرویم، نیاز به تکامل بیشتری داریم، نیاز به تربیت خود را نمایانتر و آشکارتر میسازد. از ملزومات همیشگی یک تربیت صحیح، تشویق و تنبیه است که در پیشبرد اهداف آن نقش موثری را ایفا می کند.
نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان میدهد که اصل تشویق و تنبیه مورد توجه همیشگی آیات قرآن کریم و روایات معصومین (علیهم السلام)، نظرات روان شناسان و اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت است و احکام فقهی نیز اهمیت آن را آشکار میسازد. تشویق و تنبیه برای رسیدن به اهداف تربیتی لازم و ضروری است، اما هر کدام از آنها باید متناسب با سن، زمان و مکان، شدت اثر در فرد و … باشد. در بکارگیری تنبیه، لازم است قبل از هر چیز احکام فقهی مربوط به آن مطالعه، و حدود و مسائل مربوط به آن را رعایت نمود. به صراحت میتوان گفت که بهترین تشویق، تشویق لفظی در جمع و بهترین تنبیه قهر کردن ـ البته نه برای مدت طولانی ـ است.
کلیدواژه: تربیت، تشویق و تنبیه، حکم فقهی، آثار تربیتی و اخلاقی.
مقدمه
انسان موجودی است که در برخی از خصوصیات با سایر موجودات دارای اشتراکاتی است. اما انسان از امتیازاتی برخوردار است که او را از آن ها متمایز می کند.در تفکرات و بینشهای غربی انسان، ماشینی پیچیده است و به صورت یک حیوان تکامل یافته تصور میشود. اما از منظر اسلام که دینی کامل است و نگاهی عمیق به همهی امور دارد، انسان را موجودی میداند که روح خدا در او دمیده شده و استعدادهای رسیدن به کمال درون او وجود دارد. استعدادهایی که در اثر تعلیم و تربیت صحیح، شکوفا شده یا در اثر رها شدن و تربیت ناصحیح به تباهی کشیده میشود؛ چون انسان آفریده شده تا به کمال برسد. لذا تربیت از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است. بنابراین باید راه تربیت صحیح، انسان را شناخت تا در اثر آن از انحرافات باز داشته شود و به نهایت کمال انسانی برسد. در تعلیم و تربیت، مربی می تواند از دو سلاح موثر استفاده کند؛ تشویق و تنبیه.
این پژوهش بر آن است تا به این دو اصل مهم در تعلیم و تربیت یعنی تشویق و تنبیه بپردازد. تقریباً همه با اصطلاح تشویق آشنایی دارند. تشویق فرایند پاداشدهی است به رفتار فرد، یعنی برانگیختن شوق و علاقهی مجدد او به انجام همان رفتار. ساختار روانی و عاطفی انسان به گونهای است که اگر مورد تأیید و تشویق و دریافت پاداش قرار گیرد، خشنود میشود و انگیزهی فعالیت بیشتری پیدا میکند. طبیعت انسانها به گونهای است که از تشویق لذت برده و هنگامی که در انجام امور مورد تشویق قرار میگیرند، معمولاً در صدد بر میآیند تا آن امور را بهتر انجام دهند. از این رو تشویق، در اصلاح یا تثبیت رفتار بسیار مؤثر است و کارشناسان تربیتی بر استفاده از این روش در تربیت افراد تأکید فراوان دارند.
تنبیه، نیز عاملی است برای جلوگیری از کارهای ناپسند و زشت. تنبیه در اصل مجازاتی است (از قبیل سرزنش، محرومیت، جریمه، کتک و…) در مورد شخص خاطی تا او را آگاه کرده و از خطا کند و در نهایت او را به راستی و راه صواب سوق دهد؛ لذا بیشتر جنبهی تذکر و اصلاح دارد و انسان را از عمل خلاف و مسیر اشتباه باز میدارد. مکانیزم تنبیه به این صورت است که چون انسان به گونهای طبیعی از ضرر و اموری که برای نفس او ناخوشایند است، رویگردان می باشد. لذا انگیزهی دفع ضرر تنبیه، در درون او مانعی برای ارتکاب پارهای از اعمال میشود. روی همین اصل در اجتماعات مختلف بشری از آغاز تا کنون، اصل تنبیه معمول بوده است. تنبیه بدنی به قصد تربیت و اصلاح نسلها و باز داری ایشان از لغزش و خطا، از بدو پیدایش جوامع و در دورههای مختلف به صور گوناگون خود را متجلی ساخته است. امروزه قوانین جزائی، در کشورهای مختلف، عاملی بازدارنده از مصادیق تنبیه تلقی میشوند.
در تربیت اسلامی نیز اصل تشویق و تنبیه به عنوان امری مسلم، شناخته و پذیرفته شده است و در تربیت اسلامی جایگاه ویژه و مهمی را داراست. در مکتب تربیتی اسلام نمونههای مختلف تشویق و تنبیه به چشم میخورد که نمایانگر ضرورت تشویق و تنبیه است. در حقیقت روش تشویق و تنبیه در مدیریت
اسلامی از پیامبران و برگزیدگان الهی اقتباس شده است. آنها هم بشارت میدادند و هم میترساندند. تشویق و تنبیه در اسلام جنبهی تربیتی دارد؛ یعنی برای تربیت بهتر نیروهای انسانی و افزایش کیفیت و کارایی، تشویق یا تنبیه بکار میرود.
حال با توجه به اهمیت موضوع تشویق و تنبیه در تعلیم و تربیت، باید به این مساله پی برد که احکام فقهی و حقوقی در این زمینه چه مطالبی را مطرح می کنند. در روایت و احادیث معصومین چه نکاتی در این باره مطرح گردیده و روان شناسان چگونه به این مقوله نگاه کرده و چه نظراتی دارند. بایدها و نبایدهای یک تشویق یا تنبیه موثر چیست و چه آثاری را به دنبال خواهند داشت.
از آنجا که دین در زندگی نقش اساسی دارد و احکام شرع برایمان مهم است، نقش نظرات دینی و عالمان و حکم شرعی انجام تشویق یا تنبیه نیز نقش اساسی پیدا می کند. این پایان نامه، جایگاه تشویق و تنبیه در اسلام و نگاه فقهی به آن نظرات معصومین علیهم السلام و دیدگاه روانشناسان را مورد واکاوی قرار داده و به بحث و بررسی آن پرداخته است.
اهمیت و ضرورت موضوع
اهمیت و ضرورت تربیت در زندگی انسان ها بر کسی پوشیده نیست. انسان ها برای رسیدن به کمال و کشف تواناییها و جوهرهی درونی خویش، نیاز به تربیت دارند.
هنگامی که آدمی پا به جهان هستی میگذارد، چشم، گوش و دهان دارد اما چیزی را درک نمی کند و اگر در سایه سار تربیت الهی قرار گیرد، دریچههای تفکر، تعقل، اندیشه، بصیرت و … بر او گشوده میشود و او را به کمال انسانی میرساند.
این مطلب را هم اگر خواستید بخوانید :
تربیت یعنی فراهم کردن زمینه رشد استعدادها و فضایل انسانی.[1] رسیدن به کمال انسانی بدون تربیت صحیح امکانپذیر نیست. در صورت تربیت ناصحیح، استعدادهای انسان هدر میرود، در مسیری شیطانی قرار میگیرد و از حیوانات پستتر میشود.
تربیت، جزء جداناپذیر و اساسی زندگی انسانی است و تشویق و تنبیه، ابزارهای تاثیرگذار و اصلی آناند. لذا با توجه به اهمیت تربیت در آیین انسانساز اسلام، بررسی مسأله تأثیر تشویق و تنبیه در تربیت دینی از منظر قرآن کریم و روایات، امری ضروری و لازم به حساب میآید. پس باید با وقوف کامل بر شیوه های صحیح تشویق و تنبیه و شرایط تأثیرپذیری آن، به این امر مبادرت ورزید تا برای به دست آوردن توفیقات بیشتر امیدوار بود.
خداوند سرمایه ی اولیه ی تربیت را در وجود آدمی به امانت سپرده و فطرت او را در مسیر یکتاپرستی قرار داده است. «فِطرََهاللهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها»[2].
« خداوند مردم را بر اساس فطرت خدایی آفریده است ».
پیامبران الهی را برای تربیت بشر فرستاده تا در مسیر زندگی دچار آسیب ها نشوند و در مسیر فطرت الهی خویش گام بردارند و در مسیر هدایت و تربیت الهی نفس خویش را متعالی کرده و انسانی والا و خدایی شوند. بعثت پیامبران الهی، خود نشانه ای از لزوم تربیت و هدایت بشر است و بدون آن گام برداشتن در مسیر انسانی غیرممکن خواهد بود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، آیت الله خامنهای میفرمایند: « … در نظر داشته باشیم که همهی کودکان، بر فطرتی پاک و کمالجو متولد میشوند. این تربیت خانواده و اجتماع است که آنان را انسانهایی برومند و شایسته، یا پژمرده و فاسد میسازد ».[3]
تشویق و تنبیه که از اجزاء اصلی و جدایی ناپذیر تربیتاند، نیز جایگاه مهم و حیاتی خواهند داشت. چه بسا یک تشویق یا تنبیه، مسیر حرکت یک فرد را آنچنان دگرگون کند که مسیر او را در رسیدن به سعادت یا شقاوت تغییر داده و دیگرگون کند.
لذا شناخت نوع و شیوهی کاربرد هر یک از این اصول، قواعد و شرایطی دارد که دانستن آن برای دست اندکاران تربیت ضروری و لازم است.
الف) بیان مساله:
انسان موجودی شگفت انگیز است. موجودی که می تواند با بهره گیری از صفات و خصایص عالی به درجهای متعالی برسد و با بکارگیری صفات ناشایست و رذایل اخلاقی به پست ترین درجات نزول کند. با توجه به این ویژگی انسانی، تربیت انسان جایگاه ویژهای پیدا می کند. برای رسیدن به اهداف تربیت، ابزارهای مختلفی نیاز است که بدون آنها، نمیتوان انتظار رسیدن به اهداف را در سر پروراند. از مهمترین ابزار یک تربیت مناسب، تشویق و تنبیه است که نمیتوان به آسانی از کنار آن گذشت.
ب) سؤال اصلی پژوهش (متناسب با عنوان):
سؤالات اصلی که این پژوهش بدان پرداخته است، آن است که :
اشاعه نوعی مالکیت است و از مهمترین مفاهیم در حقوق مدنی میباشد که به دوگونه است یا به صورت مفروز و یا به صورت مشاع. اشاعه حالتی است که در آن مالی بیش از یک مالک دارد بی آنکه حد و مرز مالکیت آنها مشخص و تعیین شده باشد. هر یک از مالکان در جزء جزء مال به نسبت سهام شان مالک هستند. نمونهی بارز مالکیت مشاع ارث میباشد. مالکیت اشتراکی همواره دردسرهایی با خود به همراه دارد و دامنهی قاعدهی تسلیط را تنگ تر میکند. اشاعه در مالکیت، در مواردی بدون ارادهی افراد و در مواردی با ارادهی افراد به وجود میآید. از مالکیت مشاعی همواره به عنوان یک عیب نام میبرند، اینجا است که بحث تقسیم اموال مشاع پیش میآید و اجتماع حقوق مالکین متعدد در شیء واحد از میان رفته و مالکیت مشاعی آنها به مالکیت افرازی و اختصاصی تبدیل میشود. همین امر موجب این تحقیق با طرح این سئوال مطرح شد که مالک مشاع چطور میتواند در ملک مشاع خود تصرف کند و چه تصرّفاتی نافذ و معتبر است و آثار آن چیست؟ هدف از انجام پژوهش بررسی و شناخت تقسیم مال مشاع ،شیوه های تقسیم و انتقال آن با رویکردی به فقه امامیه و قانون مدنی است.
واژگان کلیدی: مال مشاع، افراز، تقسیم.
حمد و سپاس خداوندی را که جان آفرید و فکرت آموخت. درود و سلام خدا بر فرستادگان او خصوصاً پیامبر گرامی اسلام (صلوات الله علیه) که ما را به سوی حق و حقیقت جویی و صراط مستقیم رهنمون گشتند.
پژوهش حاضر با عنوان «تقسیم اموال مشترک» که برگرفته از منابع معتبر فقهی و حقوقی است، حاوی مطالب مفیدی است که در ذیل به معرفی آن میپردازیم:
اگر چند نفر مالکیت خویش را با هم در آمیزند و هدف از آن، رسیدن به یگانگی باشد، عقد شرکت به وجود میآید. اما گاهی اتحاد مالکیتها به کمال نمیرسد و به حالت اجتماعی در میآید، بدون آنکه اصالت هر کدام از بین برود.[1] در این نوع، تجمع مالکیتها یا سرمایهها به گونهای با هم میآمیزند که امکان تفکیک آنها از یکدیگر میسر نمیگردد؛ مانند امتزاج دو روغن با یکدیگر یا مالکیت واحدی که در اثر واقعه حقوقی به اجزای آمیخته با هم تجزیه شده و به کثرت میرسد مانند خانهای که از پدر به دو فرزند ارث میرسد یا مالکان به اختیار میپذیرند که مالکیت خصوصی و مستقل خود را به مالکیت اشتراکی تبدیل نمایند. این حالت را اشاعه گویند که متضمن مقررات خاص میباشد.[2]
در حالت اشاعه که یک مرحله خاص تلقی میشود، مالکیتها بدون آنکه اصالت خود را از دست بدهند با حق دیگران آمیخته میشوند، به گونهای که شرکا در این حالت، مالک ذره ذره اجزای مال مشاع هستند و هیچکدام از آن دو نمیتوانند بدون اذن شریک، تصرفی در مال مشاع بنمایند. در این خصوص ماده 581 قانون مدنی مقرر می کند: «تصرفات هر یک از شرکا در صورتی که بدون اذن یا خارج از حدود اذن باشد فضولی بوده و تابع مقررات معاملات فضولی خواهد بود.» همچنین ماده 582 قانون مدنی مقرر می کند: «شریکی که بدون اذن یا در خارج از حدود اذن تصرف در اموال شرکت نماید ضامن است». علت این امر آن است که این نوع تصرفات، تصرف در مال غیر محسوب میگردد و تصرف در مال غیر مستوجب ضمان است.
لازم به ذکراست، تعلق به غیر یکی از وجوه اشتراک همه جرایم علیه اموال است. بنابراین فرض اولیه در جرایم علیه اموال این است که رفتار مجرمانه ای که موجب استیلاء فردی بر مال دیگری شود جرم و چنانچه فردی برای تحصیل مال خود مرتکب رفتاری شود که به ظاهر به رفتار سارق یا کلاهبردار شبیه است، به علت این که موضوع مال غیر نبوده است، فاقد جنبه مجرمانه است. بنابراین چنانچه کسی به صورت مخفیانه مال خود را که در تصرف دیگری است از تصرف او خارج کند، متهم به سرقت نخواهد شد و یا اگر کسی با توسل به عملیات متقلبانه و فریب دیگری مال خود را از چنگ او در آورد، کلاهبردار محسوب نخواهد شد. از سوی دیگر، حمایت کیفری قانون گذار از اموال در صورتی است که نسبت به حقوق مالک یا متصرف قانونی آن ها تعدی و تجاوز شده باشد. براین اساس، ربودن مال از سارق و غاصب، حتی در فرضی که رباینده مالک مال نباشد، سرقت محسوب نخواهد شد و کلاهبرداری نسبت به کلاهبردار دارای ضمانت اجرای کیفری نخواهد بود. [3]
نتیجتاً در چنین حالتی ممکن است هر یک از شرکای مشاعی تمایل داشته باشند با تقسیم مال مشترک، استقلال خود را نسبت به هر گونه تصرف حفظ نمایند. حق تقسیم که از نتایج اصل مالکیت است، به شریکان اجازه میدهد در صورت تراضی، اقدام به تقسیم اموال مشترک نموده و در صورت عدم تراضی، برابر مقررات به مراجع مربوطه مراجعه نمایند ضمن اینکه، تقسیم از حقوق اولیه هر مالکی است و هیچ مالکی را نمیتوان اجبار بر بقا در اشاعه نمود. ماده 815 قانون مدنی فرانسه بر این مسئله تأکید داشته و بقا بر اشاعه را تنها در صورت تجویز دادگاه یا قرارداد مجاز میداند. در حقوق ایران نیز علیرغم
سکوت مقررات، به نظر میرسد اسقاط این حق از شرکا برای مدت محدود میتواند دارای اعتبار باشد، لکن هیچ کس نمیتواند این حق را برای مدت نامحدود از خود سلب نماید.
روابط مالی افراد جامعه دربردارنده اوصاف و مناسباتی است که علقه انسانها را با اشیاء نشان میدهد. این وابستگی گاهی به صورت فردی و زمانی هم به نحو اشتراکی ظاهر میشود. اموال مشترک خواه با اسباب قهری به وجود بیاید و یا با اسباب اختیاری، عمدتاً در ذات خود قابلیت تجزیه و تقسیم را دارا میباشند و به همین علت اصولاً مالکان این نوع اموال در یک مقطع زمانی درصدد فک و جداسازی آن بر میآیند.
تقسیم اموال مشترک شامل موضوعات مختلف از جمله اعیان و منافع (حق و دین) میباشد. هر چند از جهت ساختار ماهوی، این عنوان در موضوعات خود از ماهیت واحدی برخوردار است، ولی از نظر امکان تحقق تقسیم و نحوه آن از تنوع خاصی بهرهمند است. در این تحقیق با توجه به وجود خلاء قانونی در بعضی از متفرعات، با استعانت از منابع غنی فقه شیعه و نظریات فقها و علمای حقوق برای پارهای از ابهامات و مسائل مبتلا به راه حلهایی ارائه شده است. از نظر اهمیت موضوع، همین بس که کمتر فردی است که در طول زندگیاش دهها مرتبه با اموال مشترک مقرراتی را میطلبد که قوانین ما به صورت جامع و مانع به
این مطلب را هم اگر خواستید بخوانید :
پایان نامه ارشد حقوق : رژیم صهیونیستی
آن نپرداختهاند.
5-1حق معافیت از جهاد…………………………………………………………………………………. 66
5-1-1 نکات مطرح شده درآیه………………………………………………………………………. 68
الف)سقوط تکلیف جهاد از بیماران……………………………………………………………………. 68
ب)بهشت پاداش بیماران اطاعت پذیر…………………………………………………………………. 68
ج)عذاب الیم برای سوء استفاده کنندگان……………………………………………………………. 69
5-2حق بیمه……………………………………………………………………………………………….. 69
5-2-1تعریف و پیشینه بیمه…………………………………………………………………………….. 69
5-2-2شروط بیمه………………………………………………………………………………………. 71
5-2-3ارکان بیمه……………………………………………………………………………………….. 71
5-2-4مشروعیت بیمه از دیدگاه فقه اسلامی………………………………………………………. 72
5-3بیمه سلامت…………………………………………………………………………………………… 73
5-4بیمه مسئولیت پزشک در برابر بیمار……………………………………………………………… 75
5-5دسترسی به خدمات مطلوب و یکسان……………………………………………………………. 77
5-6تأمین دارو وکیفیت آن……………………………………………………………………………… 78
نتیجه………………………………………………………………………………………………………… 79
نتیجه گیری……………………………………………………………………………………………… 80
پیشنهادات………………………………………………………………………………………………… 82
منابع……………………………………………………………………………………………………….. 83
فصل اول
کلیات و مفاهیم
در این فصل به بیان کلیاتی از طرح پایان نامه از جمله :مقدمه ،بیان مسأله ،هدف های تحقیق و ضرورت انجام تحقیق و غیره پرداخته شده است.
1-1-1. مقدمه
امروزه در مباحث مربوط به کیفیت خدمات و مراقبتهای درمانی، توجه به بیماران و جلب رضایت آنان ار اولویتهای مهم و اصلی است. یکی از عوامل مهم رضایتمندی بیماران، توجه به خواستهها و رعایت حقوق آنان و ارائه مراقبت توأم با احترام است که به جلب رضایت آنان منجر خواهد شد. با شناخت بیماران از حقوق خود و مطرح شدن خواستهها و توقعات آنان، باید همه کسانی که به نوعی درگیر ارائه مراقبت به بیماران هستند، نیز از ضوابط و مقررات مربوط به حقوق بیماران آگاه باشند تا بتوانند در جهت تحقق این خواستهها و توقعات و همچنین ارائه مراقبت بهتر همراه با کیفیت زیاد و احترام به بیماران گام بردارند.
بیمار مانند هر انسان دیگری نیازهای حیاتی دارد. او به علت بیماری نمیتواند برخی از نیازهای خود را به طور کامل تأمین کند؛ به همین دلیل با آگاهی درباره نیازهای بیماران میتوان آنان را بهتر شناخت و راههای مناسبتری برای کمک به این افراد انتخاب کرد. شناخت این نیازها چارچوب مفیدی برای ارائه مراقبتهای لازم خواهد بود. بنابراین خود بیمار، خانواده، کادر درمانی و… باید درباره نیازهای بیماران و چگونگی ارضای آنان دانش و آگاهی کافی داشته باشند و موقعیتهایی را که سبب ارضای این نیازها میشود به خوبی بشناسند.
بحث حقوق بیماران از این جهت اهمیت دارد که بیمار فقط به معنی دریافتکننده خدمات نیست، بلکه یک مذاکره در مقاصد و خدمات مراقبتی میباشد. در واقع حقوق بیمار شامل یک سری سیاستها و خطمشیهایی است که جهت دستیابی به اهداف درمانی بهطور هماهنگ در بخشهای مختلف اجرا میشود.
سازمان بهداشت جهانی، حقوق بیمار را شامل مجموعهای از حقوق میداند که افراد در سیستم ارائه خدمات داشته و ارائهدهندگان خدمات موظف به رعایت
این مطلب را هم اگر خواستید بخوانید :
نظریه سیستمی کیفیت زناشویی مارکز
آنها هستند، اما از آنجا که فقه پویای شیعه کامل و همهسو نگر میباشد، حقوق بیماران را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داده است که عبارتند از: حقوق بیماران بر خود، خانواده، کادر درمانی (پزشکان و پرستاران) و دولت . حال اگر حقوق بیماران از دیدگاه منابع فقهی و اسلام دانسته شود، یکی از ابزارهای مهم، جهت تقویت موقعیت بیمار و ارتقای حقوق وی محسوب میشود و به دنبال آن رضایت بیماران، عدم اعتراض به مراجع قانونی، اعتماد نسبت به کادر درمانی و همچنین افزایش کیفیت مراقبت را به دنبال خواهد داشت.
1-1-2. بیان مسأله
حقوق بیماران یکی از مباحثی است که امروزه با به وجود آمدن و شیوع بیماریهای گوناگون و موضوعات جدید پزشکی از قبیل پیوند اعضاء، جراحیهای ترمیمی و زیبائی و صدها موضوع جدید دیگر اهمیت ویژهای پیدا کرده است. بنابراین بیماران را نیازمند آشنایی با حقوق خویش کرده است؛ زیرا عدم رعایت حقوق بیماران موجب پیامدهای نامطلوبی، ازجمله بیاعتمادی نسبت به کادر درمانی، عدم رضایت بیماران، اعتراض به مراجع قانونی و کاهش کیفیت مراقبت را به دنبال خواهد داشت.
باید توجه داشت که اگرچه تدوین و ابلاغ منشور حقوق بیمار اقدامی ارزشمند در جهت ایفای حقوق بیماران می باشد،اما زمانی می توان به رعایت مفاد آن امیدوار بودکه تمهیدات لازم جهت فرهنگ سازی مناسب ،توجه همه جانبه به حقوق کلیه ذی نفعان،شناسایی موانع،راهکارهای اجرایی شدن منشور و هم چنین لحاظ نمودن رعایت حقوق بیماران به عنوان یکی از شاخص های ارزشیابی مراکز ارائه خدمات سلامت فراهم گردد.
به همین دلیل نظامهای بهداشتی- درمانی منشور حقوق بیمار را تدوین کرده و در اختیار سطوح اجرایی خود قرار دادهاند و از آن حمایت میکنند تا طبق آن مسئولین موظف باشند هنگام بستری بیماران آن را به وی تسلیم کنند تا بیمار به حقوق خود بهطور کامل آشنا باشد، اما منشور حقوق بیماران که توسط سازمان بهداشت جهانی تدوین شده است، در کشور اسلامی ما مورد نقد قرار گرفته است، زیرا در آن از نظرات اسلام و فقه شیعه چشمپوشی شده است، در حالیکه علم فقه از وسیعترین و گستردهترین علوم اسلامی است ومی توان گفت در آن تمامی مسائل و شئون زندگی بشر در نظرگرفته شده و در زمینه حقوق بیماران نظرات و دیدگاههای مختلف فقهای شیعه قابل ملاحظه است..
با این اوصاف بحث گستردهای میطلبد تا تمام ابعاد موضوع تبیین گردد؛زیرا حقوق بیماران شامل حقوق بیماران بر خود، خانواده، کادر درمانی (پزشکان و پرستاران) و دولت میبا شد که برای هر کدام از این موارد در منابع فقهی و دین مبین اسلام مطالبی ذکر شده است.
در این تحقیق از منظر فقهی به دنبال بررسی حقوق بیماران بوده، زیرا دستورات و آموزههای دینی، همگی منطبق با ذات، فطرت و نیاز انسانها است و میتواند فرصتی جهت ارتقاء وضعیت بیماران در کشور
دیدکاه حنفیه. 89
علامت معلم بودن نزد حنفی ها 91
نتیجه دیدگاہ در مورد سگ شکاری.. 92
نکته. 93
اجتماع سبب محلّل و غیر آن در صید. 93
پرندگان شکاری.. 94
شروط اله صید طیوری نزد حنفی.. 95
علامت تعلیم پرنده نزد حنفی ها 95
2-2. شروط آله صید جمادی.. 96
اسلحه شکار. 96
تیزی در اسلحه. 96
دیدگاه حنفی.. 96
اعتبار شکافندگی.. 96
حنفیه. 97
تیر و نیزه 97
اعتبار حدیدیت… 97
حنفیه. 98
تفنگ و بندقه و سنگ و ساچمه. 98
دیدگاه حنفی.. 98
عدم اعتبار چوب و سنگ در شکاری.. 99
شروط حلیت با اله جمادی.. 100
نظر حنفیه. 101
شروط حلیت در اله جمادی.. 101
نکته: 102
گفتار پنجم: شروط صائد بری.. 102
نظر حنفیه در این مورد. 102
نکته مهم.. 103
اعتبار ارسال کلب برای اصطیاد نه برای غیر آن.. 103
نتیجه: 105
فصل سوم:ذبح.. 108
مقدمه. 109
گفتار اول: معنی، اقسام و نقش ذبح شرعی و تذکیه. 109
دیدگاہ حنفیه در این مورد. 120
گفتار دوم: شرائط ذبح و مذبوح.. 121
استقبال قبله. 121
دیدگاه حنفیه پیرامون اشتراط قبله هنگام ذبح حیوانات… 124
قائلین به اصل وجوب تسمیه. 126
حکم فراموشی یا جاهل بودن به تسمیه. 127
کلمات تسمیه. 127
اثر تسمیه. 128
دیدگاه حنفیه در مورد تسمیه هنگام ذبح.. 129
نظر حنفیه. 134
دیدگاه حنفیه و اهل سنت… 140
دیدگاه حنفیه و اهل سنت… 141
گفتار سوم: آداب ذبح.. 142
1.مستحبات ذبح.. 142
باز بودن یا بسته بودن حیوان. 142
رو به قبله بودن ذابح.. 143
آب دادن. 143
احسان بر مذبوح.. 144
ذبح حیوانات و احساس درد. 144
2.مکروهات ذبح.. 145
کشتن حیوان در مقابل چشم حیوانات… 145
ذبح در شب و قبل الظهر جمعه. 146
ذبح حیوان پرورش یافته بدست خود انسان. 146
کندن پوست قبل از خروج کامل روح.. 147
بیرون آوردن نخاع قبل از موت… 148
قطع سر حیوان. 148
بریدن از قفا 148
بی هوش کردن حیوانات قبل از ذبح.. 149
دیدگاه اهل سنت پیرامون آداب ذبح.. 151
گفتارچهارم: شرائط ذابح.. 152
1.کمال ذابح.. 153
2.مسلمان بودن ذابح.. 154
دیدگاه فقهای متقدمین.. 154
نتیجه. 164
فتاوای فقهای اهل سنت و حنفی پیرامون شرطیت اسلام در ذبح.. 165
نتیجه: 168
گفتار پنجم: آلات ذبح و شرائط آن.. 168
1.جایز نبودن ذبح در حال اختیار با غیر آهن.. 170
2.جواز ذبح در حال اضطرار با غیر آهن.. 179
خلاصه دیدگاه ها 187
مراد از آهن.. 187
معنای لغوی حدید. 188
جمع بندی.. 190
حدید به معنای آهن.. 192
حدید به معنای فلز. 192
حدید به معنای فلزهای با ارزش… 192
حدید به معنای استواری.. 193
حدید به معنای معیار تیز بودن. 193
دیدگاه حنفیه و اهل سنت… 197
تتمه. 199
منابع و مآخذ.. 200
در ادیان الهی، تنها دین اسلام این ویژگی را دارد که دستورات شرع اسلام، همه جنبه های حیات انسان را در برمی گیرد وتا آنجا که اسلام در مورد اطعمه و اشربه (خوردنیها و آشامیدنیها) هم دستورات خاصی را ارائه نموده است چون خوراکی که انسان از آن استفاده می کند آثار خاصی به روان و روح انسان می گذارد، بدین جهت دراسلام٬ حکم حلیت و حرمت خوردنیها و آشامیدنیها اهمیت خاصی را برخورداراست. البته این مسلّم است که حکم اصل اوّلی در خوردنیها اباحه و حلّیت است؛ بدین معنا که خوردنیهایی که حرمت آنها در شرع مقدس معلوم نیست واز ناحیه شارع دلیلی که بیانگر حرمت آنها باشد، به ما نرسیده، حلال است. در مقابل، خوردنیهای نجس یا خبیث و یا زیان آور برای بدن، حرام است.[1]
یکی از چیزهایی که مورد استفاده انسانها قراردارد، حیوانات است که علاوه از بکارگیری آنها در مایحتاج زندگی، برای خوردن هم استفاده می شود، بدین جهت است که خداوند متعال برخی از حیوانات را برای انسانها حلال نموده٬ برای استفاده ازآن دستورات خاصی ارائه نموده است. چون اسلام که مهمترین رسالتش تأمین نیازهای دنیا و آخرت انسانها است به این امر اهتمام درخور توجهی ورزیده و برای رفع این نیاز مهم انسانها برنامه و راه حلهای گوناگونی ارائه کرده است، از این رو در قرآن کریم واژه طعام و رزق با مشتقات آن 110 با تکرار شده است و بر این اساس ائمه معصومین(ع) که مفسران واقعی قرآن کریم میباشند، تأکید زیادی بر این مسأله اساسی نمودهاند.
واضح است که تأمین مواد پروتئینی ( گوشت و فرآوردههای آن ) بخش عظیمی از مسئله تغذیه را تشکیل میدهد و این ماده از ضروری ترین مواد غذایی است ، زیرا نقش اساسی را در رشد انسانها داشته و فقدان آن موجب پیامدهای ناگوار و سوء تغذیه میشود و مهمترین منبع تامین این ماده حیوانات هستند.
درباره استفاده از این منبع غنی جهت تغذیه سالم پرسشهایی مطرح بوده وبا پیشرفت صنعت و زیادی جمعیت سؤالات جدیتری را پیش روی ما قرار داده است. از جمله اینکه آیا تفاوتی میان حیوانات در زمینه استفاده از گوشت آن وجود دارد؟ تفاوت آن چیست؟ آیا می شود از گوشت همه جانوران استفاده کرد؟ نشانه های حرام وحلال بودن جانداران کدام است ؟ همچنین نحوه تذکیه حیوانات چیست؟
با این تفسیر تذکیه شرعی حیوانات با ذبح شرعی و صید نمودن حیوانات با موازین شرعی، یکی از بدیهی ترین و در عین حال از مهمترین باورهای دینی واسلامی در مقوله تغذیه جامعه است که درجوامع اسلامی اهمیت بسزایی دارد و می توان گفت که که با سلامت روح و جسم جامعه وابسته است که در این تحقیق به بررسی این موضوع از دیدگاه امامیه و حنفیه می پردازیم.
در این فصل تحقیق به بررسی واژگان کلیدی این بحث پرداخته سپس تاریخچه امامیه و حنفیه را بررسی نموده و شرایط حلیت و حرمت برخی از جانوران را بحث می نماییم.
در قاموس می نویسد:”معنای صید آشکار کردن است،صید همانطور که مصدر است به معنای مفعول یعنی شکار شده نیز می آید.”[2]
راغب اصفهانی در مفردات می نویسد:”تناول ما یظفر به ممّا کان ممتنعا،فی الشّرع، تناول الحیوانات الممتنعه ما لم یکن مملوکاً،والمتناول منه ما کان حلالاً.”[3]
دست یافتن بر حیوانی که اهلی نباشد؛ در اصطلاح شرع؛ دست یافتن بر حیواناتی که اهلی نبوده و در ملکیت کسی نباشند، و آن چه بدست می اید باید حلال باشد.
زین الدین ابن نجیم حنفی می گوید:
فَالصَّیْدُ هو الإصطیاد وَیُطْلَقُ على ما یُصَادُ مَجَازًا إطْلَاقًا لِاسْمِ الْمَصْدَرِ على الْمَفْعُولِ وهو الْمُتَوَحِّشُ الْمُمْتَنِعُ بِأَصْلِ الْخِلْقَهِ عن الْآدَمِیِّ مَأْکُولًا کان أو غیر مَأْکُ[4]
صید به معنی شکار کردن است و بر شکار شده مجازا اطلاق می شود اطلاق اسم مصدر بر مفعول.و ان حیوانی وحشی است که در اصل خلقت رام انسان نیست چه خوردنی باشد چه غیر خوردنی.
محمد بن محمد البابرتی حنفی می گوید:
الصَّیْدُ الِاصْطِیَادُ ، وَیُطْلَقُ عَلَى مَا یُصَادُ یعنی که صید همان شکار کردن است و بر شکار شده هم اطلاق می شود[5]
ابن عابدین حنفی می گوید:
وهو کل ممتنع متوحش طبعا لا یمکن أخذه إلا بحیله
گرفتن هر حیوان وحشی که اخذش بدون حیله ممکن نباشد[6]
صید بر دو معنی اطلاق می شود:
اوّل اینکه:و هو الحیوان القابل للتذکیه و هو انما یصیر مذکی بطریقین:الاوّل الذّبح او النّحو،و ذلک فی الحیوان المقدور علیه، لثّانی علیه القتل المزهق للرّوح فی ای موضع کان ذلک فی غیر المقدور علیه ـ والاغلب فی هذا القسم عقر الحیوان الوحشی بآله الاصطیاد ـ و یلحق به الحیوان المتردی فی البئر و نحوها. یعنی مراد از صید حیوانی استکه قابل تزکیه باشد و این تذکیه به دو نحو است اول ذبح یا نحر در حیوانی که مقدور است و دوم کشتنی که باعث خارج شدن روح بشود و این در غیر مقدور است
دوّم اینکه:الصّید بالمعنی المصدری،و هو معنی آخر باعتبار آخر و هو آخذ قدره الفرار عن الحیوان لممتنع.
و آن گرفتن قدرت فرار از حیوان وحشی است.
محقّق در کتاب النّافع معنی صید را به این صورت بیان کرده اند که:
الصّید لانفس الحدث الّذی هو التّذکیه.[7]صید نوعی تذکیه است نه معنای مصدری
زین الدین ابن نجم حنفی می گوید:
وَاَلَّذِی یَظْهَرُ أَنَّهُ عِنْدِ الْفُقَهَاءِ الْإِرْسَالُ بِشُرُوطِهِ لِأَخْذِ ما هو مُبَاحٌ من الْحَیَوَانِ الْمُتَوَحِّشِ الْمُمْتَنِعِ عن الْآدَمِیِّ بِأَصْلِ خِلْقَتِهِ
نزد فقها ارسال حیوان است با شرایطش برای گرفتن حیوان وحشی که مباح باشد ودر اصل خلقت رام انسان نباشد.[8]
مراد از ممتنع، و وحشی چیست؟
الْمُرَادُ مِنْهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ قَوَائِمُ أَوْ جَنَاحَانِ یَمْلِکُ عَلَیْهِمَا وَیَقْدِرُ عَلَى الْفِرَارِ مِنْ جِهَتِهِمَا ، وَبِالْمُتَوَحِّشِ مِثْلُ الْحَمَامِ إذْ مَعْنَاهُ أَنْ لَا یَأْلَفَ النَّاسَ لَیْلًا وَنَهَارًا ، وَبِطَبْعًا مَا یَتَوَحَّشُ مِنْ الْأَهْلِیَّاتِ فَإِنَّهَا لَا تَحِلُّ بِالِاصْطِیَادِ وَتَحِلُّ بِذَکَاهِ الضَّرُورَهِ
مراد از ممتنع این است که برای حیوان پاها و پرهایی است که بر اینها تسلط دارد و قادر به فرار به خاطر پاهایش و پرهایش است. و مراد از متوحش این است که درشب روز با مردم مالوف نیست ومراد ازطبعا این است که از اهلی ها کسی وحشی نشودچون در این صورت با شکارحلال نمی شود و با تذکیه حلال میشود.[9]
امام خمینی می فرماید:صید تزکیه حیوان است به نحو معتبر شرعی همان طور که در ذبح با رعایت شرع تزکیه حاصل میشود.[10]
فیومی ذبح به فتح ذال را به معنی شق کردن و ذبح به کسر ذال را به معنای حیوان مذبوح می داند.وی می نویسد:
“ذبحت الحیوان ذبحاً،فهو ذبیح و مذبوح.والذبیحه ما یذبح و جمع ها ذبائح مثل کریمه و کرائم. و اصل الذّبح بفتح ذال الشق … والذّبح به کسر الذال ما یهیاء للذّبح و المذبوح[11]السکین الّذی یذبح به المذبح الحلقوم.”[12]
ابن منظور در لسان العرب ذبح به فتح ذال را به معنای قطع حلقوم گرفته و می نویسد:
“الذّبح بفتح الذال قطع الحلقوم من باطن عند النصیل و هو موضع الذبح من الحلق.”[13]
سعید خوزی در اقرب الموارد،ذبح راپاره کردن معنی کرده و می نویسد:
“ذبح ذبحا و ذباحا:شق و فتق و نحر و ختق … الذابح ایضا میسم یسم علی الحلق فی عر من الفتق … والذبح مس یذبح و الققیل.”[14]
ابن اثیر همانند علّامه فیومی اصل ذبح را شکافتن و نفس سر بریدن حیوان دانسته و ذبح را حیوان قربانی و غیره می داند.وی می نویسد:
“الذبح بالکسر ما یذبح من الاضاجی و غیرها من الحیوان،و بالفتح الفعل نفسه … و الذبح فی الاصل الشق”[15]
راغب اصفهانی می نویسد:
“اصل الذبح شق حلق الحیوانات.”[16]
از این عبارات بدست می اید که: ذبح –به فتح ذال- به معنای قطع و شق کردن است و ذبح –به کسر ذال-به معنای ذبیحه و حیوانی استکه تذکیه بر ان واقع می شود
ابن فارس می نوسید:
الذبح-بفتح الذال-اصل واحد یدل علی الشق.فالذبح مصدر ذبحت الشاه ذبحا، والذبح المذبوح
ذبح به فتح ذال دلالت میکند بر پاره کردن. پس ذبح مصدر است و ذبح به کسر به معنای مذبوح است.[17]
دکتر وهبه زحیلی در تقریر نظر می نویسد:
“هو فری العروق،و العروق الّتی تقطع فی الذکاه اربعه:الحلقوم،والمری و الودجان،و محله ما بین اللبه و اللحیین (عظمی الحنک) لقول النّبی (ص) الذکاه ما بین اللبه و للحیه ؛ای محل الذکاه ما بین اللبه و اللحین.و اللبه اسفل العنق،اللحیه شعر الذقن.و النحر فری الاوداج،محله آخر الحلق.و الذکاه الاضطراریه جرح فی ای موضوع کان من البدن.
ذبح عبارت است ازقطع کردن رگ ها،و رگ هایی که در زکاه باید بریده شوند چهارتاست:حلقوم (مجرای تنفّس) ،مری (مجرای غذا) و دجان (دو رگ بزرگ دو طرف گردن) و محلّّ ذبح میان گوشت گردن و زیر چانه است؛برای فرمایش رسول خدا (ص) : ذکاه میان لبه و لحیه است؛یعنی محل ذکاۀ میان لبه و لحیه می باشد.و لبه پایین گردن و لحیه موی چانه است.و نحر قطع رگ های چهارگانه و محلّ آن آخر حلق است.و ذکاه اضطراری عبارتست از وارد کردن جرح در هر جای از بدن که باشد.
ابن عابدین می گوید : قطع کل حلقوم ومریء وأکثر ودج
که ذبح قطع تمام حلق و مری و اکثر دو طرف رگ بزرگ گردن است[18]
این تعریف در نظر حنیفه است.
امام خمینی می فرماید: ذبح قطع تمام اعضاء چهارگانه است که مشتمل بر حلقوم که مجری تنفس است دخولا خروجا، و مری که مجری طعام و شراب است، و دو رگ بزرگ غلیظ که دو طرف گردن است.[19]
دکتر معین نحر را اعم از منحر (محل نحر) وعمل دانسته ومی نویسد:
“منحر،قسمت بالای سینه؛جای گردن بند؛کشتن شتر؛قربانی .”[20]
ابن اثیر نیز نحر را بالای سینه دانسته و می نویسد:
[1]/ العاملی، زین الدین ابن علی (شهید الثانی)، مسالک الافهام٬ ج۲، موسسه المعارف الاسلامیه٬ چاپ اول، 1417 ه۔۔ق، قم۔
[2].قاموس اللغه،ماده صید
[3].مفردات،راغب،ماده صید
[4] . البحر الرائق شرح کنز الدقائق؛زین الدین ابن نجیم الحنفی؛الناشر دار المعرفه؛ بیروت؛ ص270
حاشیه رد المختار على الدر المختار شرح تنویر الأبصار فقه أبو حنیفه ابن عابدین. الناشر دار الفکر للطباعه والنشر.
رابطه حج با ابعاد وجودی انسان. 64
گفتار دوم: مصادیق مبانی انسان شناسی در عقود. 66
مبحث اول:باب تجارت… 66
مبحث سوم:باب نکاح.. 74
گفتار سوم: مصادیق مبانی انسان شناسی درایقاعات… 80
باب طلاق.. 80
گفتار چهارم: مصادیق مبانی انسان شناسی دراحکام. 82
مبحث اول: باب قضاوت… 82
مبحث دوم: باب ارث… 84
مبحث سوم: باب حدود و دیات… 85
الف) حق حیات و جایگاه آن در فقه اسلامی.. 85
ب) سقط جنین.. 89
ج) چگونگی برخورد فقه اسلامی با انسان مجرم. 89
د) قذف… 91
ه) دفاع. 91
و) ارتداد. 93
ز) دیات… 95
مبحث چهارم: باب اطعمه و اشربه. 97
گفتار پنجم: : مصادیق مبانی انسان شناسی در نظام اخلاقی فقه اسلامی.. 100
جمع بندی و نتیجه گیری.. 106
فهرست منابع. 110
فهرست اجمالی مطالب
مقدمه. 1
فصل اول: مفاهیم مرتبط و جنبه های الهی و مادی انسان و نقش آن در ساختار نظام های فقهی و حقوقی 6
گفتار اول: مفاهیم.. 7
گفتار دوم: جنبه های الهی و مادی انسان و نقش آن در ساختار نظام های فقهی و حقوقی.. 12
فصل دوم: مصادیق مبانی انسان شناسی در احکام شرعی.. 43
گفتار اول: مصادیق مبانی انسان شناسی در عبادات… 45
مبحث اول:باب طهارت… 45
مبحث دوم: باب صلاه. 51
مبحث سوم: باب صوم. 55
مبحث چهارم: باب زکاۀ. 58
مبحث پنجم: باب حج.. 63
گفتار دوم: مصادیق مبانی انسان شناسی در عقود. 66
این مطلب را هم اگر خواستید بخوانید :فهرست شبکه های اجتماعی
مبحث اول:باب تجارت… 66
مبحث سوم:باب نکاح.. 74
گفتار سوم: مصادیق مبانی انسان شناسی درایقاعات… 80
باب طلاق.. 80
گفتار چهارم: مصادیق مبانی انسان شناسی دراحکام. 82
مبحث اول: باب قضاوت… 82
مبحث دوم: باب ارث… 84
مبحث سوم: باب حدود و دیات… 85
مبحث چهارم: باب اطعمه و اشربه. 97
گفتار پنجم: : مصادیق مبانی انسان شناسی در نظام اخلاقی فقه اسلامی.. 100
جمع بندی و نتیجه گیری.. 106
فهرست منابع. 110
مهم ترین گوهری که خداوند متعال در خلقت انسان به او عطا فرموده، «کرامت انسانی» است. این ویژگی، فقط از آنِ انسان می باشد، چرا که او اشرف مخلوقات است. خداوند با دمیدن روح خود در کالبد آدم، و دادن مقام خلیفه اللهی، به او کرامت و ارزش ویژه بخشید و از سایر موجودات متمایز گردانید و همه ی فرشتگان را به خضوع و سجود در برابر این موجود واداشت.
واضح است که سجود و رکوع و خضوع در برابر غیر مقام ربوبی، شرک است، اما انسان چنان مقام والایی دارد که این تعظیم و سجود به امر خداوند در مقابل او صورت گرفت. بی شک این احترام ویژه به علت کرامتی است که خداوند به انسان ها بخشید(سبحانی،1389، 31 ).
بر اساس نص صریح قرآن، خداوند به فرزندان آدم کرامت بخشیده است:
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنْ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً (اسراء، 70) ؛«و به راستی که فرزندان بنی آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا بر مرکب مراد روانه داشتیم و به ایشان از پاکیزه ها روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده ایم، چنان که باید و شاید برتری بخشیدیم.»
لذا انسان در اسلام دارای جایگاه ویژه ای است اما هدف اصلی از خلقت انسان، همان انقطاع الی الله است که امیر المومنین امام علی(علیه السلام) در مناجات شعبانیه آن را از خدا می طلبد: الهى هب لی کمال الانقطاع